حجت الاسلام و المسلمین سید ابوالحسن نواب، رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب اسلامی: آیتالله واعظزاده صاحب سرِّ آیتالله بروجردی در مسئله وحدت بود.
من آقای واعظزاده را تقریبا از سال ۱۳۵۰می شناسم. ایشان در سال ۵۰ شمسی مسئول برگزاری کنگره هزاره شیخ طوسی در دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی بودند. من هم جوان و کنجکاو بودم و با ایشان از آنجا آشنا شدم. البته این شروع آشنایی ما بود که به قبل از انقلاب برمی گردد و بعدا در مجمع تقریب در خدمت ایشان بودیم.
ایشان از نظر علمی در ردیف آیه الله صافی و مرحوم آقای منتظری و … قرار داشتند؛ اینها شاگردان مقرب و درجه یک آیه الله بروجردی بودند. برای مصاحبه در مورد تقریب و وحدت نزد آیه الله سبحانی رفته بودند، ایشان فرمودند نزد آیه الله واعظزاده بروید که صاحب سرّ آیه الله بروجردی در مسئله وحدت بودند. وقتی آقا میخواستند به آقای تسخیری حکم دهند، یعنی بعد از اینکه آقا اجازه دادند آقای واعظزاده استعفا بدهند و آقای تسخیری روی کار بیایند، برای ایشان نوشتند: «اکنون که علامه فرزانه، آیه الله واعظزاده از دبیرکلی مجمع تقریب استعفا داد، جناب عالی را …» این تعبیر “علامه” تعبیری فوق العاده است.
پرکاری فوق العاده؛ محصول عمر ۸۰ تا ۹۰ سالگی ایشان معجمی است در قرآن که به عنوان یکی از افتخارات شیعه در خواهد آمد و هم اکنون در مرحله انتشار است. آقای واعظزاده در ۸۷ـ۸۹ سالگی مثل یک جوان، صبحانه یک لیوان شیر میخورد و به مرکز پژوهشها میآمد و تا ظهر ساعت ۱ـ۲ مشغول بود. این واقعا فوق العاده بودند. ایشان ذهن و تمام وجودش را به میدان میآوردند و این اواخر کار اجرایی را کنار گذاشتند و بیشتر کار علمی میکردند. حجم انبوهی از تولیدات علمی و سخنرانیها و گفتگوهای ایشان موجود است.
ویژگی دیگر آیتالله واعظزاده اینکه ایشان اهل سنت را عمیق و دقیق میشناختند؛ مسافرتهای زیادی داشتند و این یکی از عواملی بود که باعث شد معرفت ایشان از اهل سنت سطحی نباشد. وجه انتخاب ایشان در مجمع تقریب هم اطلاع دقیق ایشان از اهل سنت بود. این ویژگی را آیه الله بروجردی در ۳۵ یا ۴۰ سالگی ایشان دریافتند. ایشان مقدمات ملاقات شیوخ الازهر با آقای بروجردی را فراهم میکردند. همان ارتباطات باعث میشد شناخت ایشان از اهل سنت بالا برود. ایشان صاحب سر آیه الله بروجردی بودند. همه مکاتبات ایشان را آماده میکردند و در امر تقریب معتمد آقای بروجردی بودند. در آن زمان به تعداد انگشتهای دست آدم حسابی در زمینه تقریب داشتیم.
ویژگی بعدی، نظم فوق العاده ایشان بود. چهره ای معمم بودند که مثل یک استاد دانشگاه منظم رفتار میکردند. فکر کنید ۳۰ـ۴۰ سال در دانشگاه درس داده، ۱۰ سال در کار تقریب بوده و بعد از آن به مرکز پژوهشها آمده و به طور منظم کار تحقیقی میکند.
در این راه فرد باید اهل تحمل باشد و این ویژگی بارز ایشان بود. چون اهل سنت را خوب میشناختند، فاصله زیادی بین شیعه و سنی قایل نبودند. در خیلی از نقاط که با سنیها مشکل داریم بخاطر این است که آنها را خوب نشناخته ایم. هر کس اهل سنت را خوب بشناسد، همه اهل سنت را بشناسد و بدنه اهل سنت را بشناسد و با فکر معتدل اهل سنت را بشناسد، آنها را در ردیف وهابی و سلفی نبیند؛ درمی یابد که بدنه اهل سنت، همه عاشق اهل بیت هستند. وقتی آنها را دقیق بشناسیم اصلا ذهنیت مان نسبت به آنها عوض میشود.
ایشان قرآنی و علامه بودند. علامه به کسی میگویند که فقه، اصول، معارف کلامی، قران، تاریخ و سیره بداند. البته جلوه قرآنی در ایشان پررنگتر بود و در این زمینه خیلی قوی بودند، ایشان یک عالم پرکار، منظم، پرتحمل و خوش فکر بودند و ۵۵ سال پیش در مورد اهل سنت کتاب نوشتند و تفاوتهای ما با اهل سنت را تبیین نمودند.
اگر ایشان آن حرفهای خاص را نمی زد و آن صدق را نداشت، الان جزء تراز اولهای ایران بود، همین که جزء آنها نیست دلیل مظلومیت ایشان است! من چیز بیشتری نمی گویم. مهجوریت و گمنامی آقای واعظزاده بهترین توضیح است. ایشان کاملا مدیریت شده کنار گذاشته شدند. مثل علامه عسگری که در حوزه کاملا غریب بودند. اما هیچ وقت عقب نشینی نکردند و همیشه اهل تعامل بودند. به هیچ کس اهانت نمی کردند و دلسرد و مایوس و پشیمان نشدند. چون شما جوانید تقریب را کوبنده فرض میکنید؛ یعنی باید به شدت از اهل سنت دفاع کرد و با هر شیعه ای که تقریبی نیست در افتاد و حال اینکه رفاقت با اهل سنت نباید منجر به دعوای بین شیعه بشود.